1.انباشت، گرد آوری، جمع آوری، رکود، کسادی، توقف، وقفه، گیر
2.راکد بودن، کساد بودن، بی رونق بودن، در پرداخت تأخیر کردن، دیرکرد داشتن، انباشتن، انباشته شدن، روی هم جمع شدن، جمع شدن، پرترافیک بودن، شلوغ بودن، پر ازدحام بودن
1.(정돈)انباشت، گرد آوری، جمع آوری، رکود، کسادی، توقف، وقفه، گیر
2.정체하다 : راکد بودن، کساد بودن، بی رونق بودن، در پرداخت تأخیر کردن، دیرکرد داشتن، انباشتن، انباشته شدن، روی هم جمع شدن، جمع شدن، پرترافیک بودن، شلوغ بودن، پر ازدحام بودن