메뉴 바로가기 본문 바로가기

사전 본문

  • 1.طاقت آوردن، متحمل شدن، تحمل کردن
  • 2.دوام آوردن، مقاومت کردن، ایستادگی کردن، از عهده بر آمدن
  • 3.تحمل کردن، طاقت آوردن، تن دادن، تاب آوردن

뜻/문법

예문

다음사전 앱
5건
  • امتحانات را تحمل کردن 시련견디다 (→시련)
  • سختی کشیدن، تحمل محنت کردن، با مشقت کنار آمدن 고난견디다 (→고난)
  • بدن ضعیف او طاقت خستگی و سختی ناشی از مسافرت را نداشت 그의 약한 체격으로는 여행의 피로와 어려움을 견뎌낼 수가 없었다 (→견디다)
  • به گونه ای روزگار گذراندن، به طریقی زندگی خود را چرخاندن 그럭저럭 견뎌가다 (→견디다)
  • بیشتر از این نمی توانم تحمل کنم، طاقت تحمل ندارم 더 이상 견딜 수 없다 (→견디다)

서비스 바로가기

메일받은메일수

메일함이 없습니다
메일함 생성을 위해선 Daum아이디가 필요합니다